محمد حسينمحمد حسين، تا این لحظه: 14 سال و 7 روز سن داره

عزيز مامان

اولين روز زندگي پسر دلبندم محمد حسين

روز 12 ارديبهشته من از ديشب استرس زايمان طبيعي رو داشتم اما امروز كه درد داشتم تازه حساب كار دستم اومد كه واقعا انگار دارم مامان ميشم الكي الكي .ساعت 9 رفتم بيمارستان وحدود 11 وچهل دقيقه بچه دنيا اومد .خيلي كنجكاو بودم ببينم چه شكلي تا ديدمش بيني كه به من رفته بود زد تو ذوقم ولي خيلي دوسش داشتم برام خيلي عجيب بود نمي تونستم باور كنم اون بچه تا چند دقيقه قبل جزيي از من بوده . ولي با لاخره از درد زايمان خلاص شده بودم. ...
8 شهريور 1391

بدون عنوان

الان که دارم می نویسم پسرم گلم خوابیده .الان که ٢سالشه وبزرگتر شده راحتترم ولی وقتی کوچولو بود خیلی وقتم با هاش پر بود هنوزم از اون روزها تنم خسته است ولی حسابی دلم واسه اون وقتا تنگه خیلی تپل وناز بود وقتی سه ماهش بود رفتیم مشهد یه عکس یادگاری ازش گرفتیم .سرش رو نمیتونست نگه داره یادمه شش ماهش که شد مرخصی منم تموم شده بود قرارشده بود من در محل کارم از پسرم مراقبت کنم اونو با آغوش بستم به صندلی ماشینو راه افتادم طفلک نمیتونست هنوز گردنشو بگیره تا اونجا هی سرش میافتاد منم که راننده بودم نمی تونستم بغلش کنم دوباره سرشو بلند می کردم .بزرگتر که شد یه روز با کریر روی صندلی گذاشتمش بدون اینکه کمر بندشو ببندم توی یه فرعی ترمز زدم یهو افتاد خیلی ترس...
3 شهريور 1391

بدون عنوان

اين عكس ها مربوط به اوايل تولد تا شش ماهگي پسرمه.خيلي تپل وبا نمك بود اوايا كه مي خواست چهاردست وپا بره يادمه نمي تونست فقط پاهاشو بزمين مي كشيد وراه مي رفت هر چيزي رو ميكشيد طرف خودش .در كابينت ها رو باز وبسته مي كرد وكلي شيطنت هايي كه يادم نمي ياد. ...
2 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزيز مامان می باشد